Her

كارگردان: اسپایک جونز

فيلمنامه: اسپایک جونز

بازيگران: خواکین فونیکس، اسکارلت جوهانسون (فقط صدا)، امی آدامز و...

محصول: آمريكا، ۲۰۱۳

مدت: ۱۲۶ دقیقه

گونه: علمی-تخیلی، درام، رُمانس

درجه‌بندی: R

 

بدون تردید Her به نویسندگی و کارگردانی اسپایک جونز [۱]، از مطرح‌ترین فیلم‌های ۲۰۱۳ به‌شمار می‌رود که طی هشتاد و ششمین مراسم آکادمی نیز کاندیدای دریافت ۵ اسکار بود. Her پس از جان مالکویچ بودن (Being John Malkovich)، اقتباس (Adaptation) و جایی که وحشی‌ها هستند (Where the Wild Things Are) چهارمین ساخته‌ی‌ بلند سینمایی کارگردان‌اش به‌حساب می‌آید. ماجرای Her از این قرار است که در سال ۲۰۲۵، تئودور (با بازی خواکین فونیکس) به‌عنوان نویسنده‌ی‌ نامه‌های عاشقانه -به‌جای متقاضیانی که درخواست داده‌اند- در شرکتی ‌کار می‌کند. او که در آستانه‌ی متارکه با همسرش، کاترین (با بازی رونی مارا)، تنها روزگار می‌گذراند، جذب یک آگهی بازرگانی می‌شود و سیستم‌عامل پیشرفته‌ای با هوش مصنوعی می‌خرد که قابلیت به‌روزرسانی و تطابق با صاحب‌اش را داراست. سیستم‌عامل (با صداپیشگی اسکارلت جوهانسون) نام سامانتا را روی خودش می‌گذارد و تئودور را با توانایی‌هایش خارق‌العاده‌اش شگفت‌زده می‌کند...

Her را به‌لحاظ فرمی و محتوایی، می‌توان همراه با جاذبه (Gravity) متفاوت‌ترین تولیدات سال گذشته‌ی سینمای آمریکا قلمداد کرد. به‌نظرم اهمیت ویژه‌ی Her در این است که به‌شیوه‌ای متفاوت، تصویری هولناک از آینده‌ای نه‌چندان دور پیش چشم می‌گذارد. نمایش جهان دهشتناک فردا و اضمحلال غیرقابل مهار ارزش‌های انسانی، سابقه‌ای طولانی در تاریخ سینمای علمی - تخیلی دارد. نمونه‌ی‌ قابل اشاره‌ی‌ این‌گونه آثار طی سال‌های اخیر، سری فیلم‌های موفق مسابقات هانگر (The Hunger Games) است. اما تفاوت کار اسپایک جونز با مثال مذکور و دیگر فیلم‌هایی از این دست، در اینجاست که هولناکی آینده را با قاب‌هایی شسته‌رفته‌ و بی‌لک در فضایی فوق‌العاده مدرن، آرام و حتی می‌شود گفت آرمانی تحت شرایطی به تصویر می‌کشد ‌که کوچک‌ترین خبری از هرج‌وُمرج، آشوب و ناامنی نیست.

در دریچه‌ای که اسپایک جونز به سوی دنیای آینده گشوده، دلبستگی به سیستم‌عامل‌ها در حال اپیدمی شدن است و انسان‌های منزوی و ناتوان از برقراری ارتباط با یکدیگر، به قرارهای عاشقانه‌ با سیستم‌عامل‌های فوق پیشرفته‌شان دل خوش‌ کرده‌اند. انتخاب این ایده‌ی‌ مرکزی برای یک اثر بلند سینمایی، درواقع ریسکی بوده است که سرمایه‌گذاران فیلم با اعتماد به توانایی‌های جونز و سینماگران همکار درجه‌ی‌ یک‌اش به جان خریده‌اند.

تئودور که خود واسطه‌ای خوش‌ذوق برای اظهار هرچه مطلوب‌تر عاشقانه‌های دیگران است، همدمی بهتر از سامانتا نمی‌تواند بیابد. در وهله‌ی اول، شور و اشتیاقی که سامانتا برای شناخت دنیا نشان می‌دهد، موجب می‌شود تئودور به کشف تازه‌ای از خودش و زندگی برسد. اما عاقبت دو دلداده در بن‌بستی عاطفی گرفتار می‌آیند تا جایی که سامانتا -برخلاف رویه‌ی معهودِ همیشه در دسترس بودن‌اش- تئودور را در بی‌خبری رها می‌کند و احساسی آمیخته با اضطراب شدید به تئودور دست می‌دهد که مبادا مثل سابق برای سامانتا جذابیت نداشته باشد؛ حدسی که وقتی تئودور می‌شنود سامانتا به‌طور هم‌زمان با ۶۴۱ نفر وارد رابطه‌ی عاشقانه شده است، تبدیل به یقین می‌شود.

داستان و سیر ماجراهای Her به‌اندازه‌ای کنجکاوی‌برانگیز و درگیرکننده هست که از کسب گلدن گلوب و اسکار بهترین فیلمنامه‌ی‌ غیراقتباسی توسط اسپایک جونز اصلاً تعجب نکنیم. به‌جز متنی قابل اعتنا که پایان‌اش را به‌هیچ‌وجه نمی‌شود حدس زد؛ طراحی هنری فیلم و ساخت متقاعدکننده‌ی‌ آکسسوار و اثاثیه‌ی‌ زندگی آینده نیز از نکات مثبت Her است. هم‌چنین شکی نباید داشت که قابل باور به تصویر درآمدن رابطه‌ی عاشقانه‌ای که یکی از دو طرف درگیر، فاقد حضور جسمانی است، فارغ از درست چیده شدن سایر عناصر فیلم، مرهون نقش‌آفرینی و صداپیشگی پرحس‌وُحال خواکین فونیکس و اسکارلت جوهانسون بوده است.

نخستین مکالمه‌ی‌ عاشقانه‌ی‌ تئودور و سامانتا و تمهید خلاقانه‌ی‌ فید شدن تصویر به سیاهی مطلق، یکی از سکانس‌های به‌یادماندنی Her را رقم می‌زند. دیگر سکانس ماندگار فیلم نیز همانی است که سامانتا -به‌ جبران احساس کمبود بابت نداشتن جسم مادی- دختر جوانی به‌نام ایزابلا را به دیدار تئودور می‌فرستد؛ دیداری که البته به‌واسطه‌ی‌ تردیدها و حس‌های متناقض تئودور در پذیرش ایزابلا به‌عنوان نمود جسمانی سامانتا، یک‌سره نافرجام می‌ماند.

دیالوگ سامانتا، آنجا که می‌گوید: «من هم مال توأم و هم نيستم.» (نقل به مضمون) گویی همان تلنگری است که تئودور نیازمندش بود تا -اگرچه بسیار دشوار- به خودش بیاید. پایان‌بندی امیدوارانه و خوشایند Her، درواقع رجعتی است به یک دلبستگی دیرسالِ نوستالژِیک، تئودور پس از وداعی عاشقانه، احترام‌آمیز و البته حزن‌آلود با سامانتا، به دیدار همکلاسی قدیمی‌اش، امی (با بازی امی آدامز) می‌رود؛ امی که انگار سال‌ها منتظر چنین لحظه‌ای بوده است، بی‌درنگ پیشنهاد همراهی تئودور را می‌پذیرد تا کنار هم -در نمایی زیبا و رؤیایی- به انتظار طلوع آفتاب بنشینند.

Her تصویرگر فراز و فرودهای یک دلدادگی‌ کاملاً نامتعارف با ریزه‌کاری‌ها و جزئیات فراوان، از جوانه زدن تا فروپاشی است؛ یک دلدادگی به‌ظاهر کسل‌کننده که آوردن‌اش بر پرده‌ی‌ نقره‌ای، خلاقیت و جسارت می‌خواهد.

 

بعدالتحریر: درمورد این فیلم خاص -که اتفاقاً بسیار هم دیده می‌شود و مورد توجه است- برخلاف معمول، شاید بهتر باشد نکته‌ای را به‌صراحت روشن کرد: Her اثری است که بایستی با هواسِ جمع و محتاطانه به پیشوازش رفت؛ پیشنهاد فیلم، تن دادن به ابتذال انزوا و غرق شدن در ورطه‌ی خودارضایی با عشق‌های مجازی نیست، پیشنهاد نهایی Her را می‌شود در همان پلان شکوهمند تماشای ۲ نفره‌ی طلوع بر پشت‌بام و دقیقاً در زمانی جستجو کرد که امی به‌آرامی سر بر شانه‌ی تئودور می‌گذارد.

 

پژمان الماسی‌نیا
سه‌شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳

[۱]: از آنجا که واژه‌ای مثل "او" برگردانی تمام‌وُکمال و رسا برای Her نیست و به این دلیل که فارسی‌نویسی کلمه‌ی مذکور یعنی "هِر" نیز علاوه بر احتیاج به حرکت‌گذاری، موجب بدخوانی می‌شود؛ بهتر است عنوان فیلم را به‌همان شکلی که هست به‌کار ببریم.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای دسترسی به لیست تمام نقدها، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
نقدهای تألیف‌شده‌ توسط «پژمان الماسی‌نیا» به‌ترتیب تاریخ انتشار

 

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.