مهجور و بیادعا؛ نقد و بررسی فیلم «خانهی انتهای خیابان» ساختهی مارك توندرای
House at the End of the Street
كارگردان: مارك توندرای
فيلمنامه: دیوید لوکا
بازيگران: جنیفر لارنس، مکس تیریوت، الیزابت شو و...
محصول: کانادا و آمریکا، ۲۰۱۲
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۴۱ دقیقه
گونه: معمایی، هیجانانگیز، ترسناک
بودجه: کمتر از ۷ میلیون دلار
فروش: بیشتر از ۴۴ میلیون دلار
درجهبندی: PG-13
■ طعم سینما - شمارهی ۱۲۱: خانهی انتهای خیابان (House at the End of the Street)
خانهی انتهای خیابان دومین و تاکنون [۱] آخرین فیلم بلند سینماییِ مارك توندرای در مقام کارگردان است که براساس داستانی از جاناتان موستو ساخته شده. «دختر روانپریش خانوادهی جاکوبسن در یک شب بارانی پدر و مادرش را به قتل میرساند و به جنگل فرار میکند. چهار سال بعد، دختری جوان بهنام الیسا (با بازی جنیفر لارنس) همراه مادرش، سارا (با بازی الیزابت شو) در حالی به خانهی روبهروییِ جاکوبسنها نقلِمکان میکنند که طبق گفتهی اهالی، رایان جاکوبسن (با بازی مکس تیریوت) یک سالی میشود که به خانهی پدریاش برگشته است. زمان زیادی نمیگذرد که الیسا با رایان دوست میشود؛ ارتباطی که موجبات نگرانی شدید سارا را فراهم میآورد...»
خانهی انتهای خیابان که تا ۴۰ دقیقه مانده به پایاناش، ساختهای خنثی و معمولی و سرد بهنظر میرسد؛ ناگهان تبدیل به تریلری دیدنی و نفسگیر میشود. و تازه آنوقت است که متوجه میشویم علت آنهمه مقدمهچینی و سلانهسلانه پیش آمدن، چه بوده است! نویسندهی فیلمنامه (دیوید لوکا) و کارگردانِ خانهی انتهای خیابان با صرف دقت و حوصله [طوریکه شاید برای برخیها اعصابخُردکن باشد!]، انگیزههای روانیِ ورای قتلها را روشن میکنند و از کنار تبیین منطق روایی داستان فیلمشان، بیتفاوت نگذشتهاند.
پیشترها نیز تأکید کردهام که بهنظرم تریلرهای ترسناک [بالاخص از نوع روانشناسانه] زمانی قادرند بهنحو احسن تأثیرگذار باشند که پسزمینهی ذهنی منطقی و باورپذیری برای تماشاگر ساخته و پرداخته کرده باشند؛ برای این مورد از بین فیلمترسناکهای بهدردبخورِ متأخر، یتیم (Orphan) [ساختهی خائومه کولت-سرا/ ۲۰۰۹] مثال مناسبی میتواند باشد. خوشبختانه خانهی انتهای خیابان از این نظر هیچ کموُکسری ندارد و مقدمات را بهخوبی میچیند. فیلم بهجز بهرهمندی از یک زمینهچینی قدرتمند، تماشاگراناش را در دو مقطع حساس غافلگیر میکند که مورد دوم دقیقاً در لحظهی آخر روی میدهد؛ مثال قابلِ اعتنا در این زمینه، هر دو نسخهی تایلندی و آمریکاییِ شاتر (Shutter) است [۲]. خانهی انتهای خیابان مزد یک ساعت صبر کردنمان را سرانجام با دقایقی آکنده از تعلیق و هیجان میدهد.
جنیفر لارنس، نرسیده به شهرت و اعتبار امروز [۳] و الیزابت شو اگرچه دور از دوران اوج خود، علیالخصوص در برههی نقشآفرینی کمنظیرش در فیلم ترک لاسوگاس (Leaving Las Vegas) [ساختهی مایک فیگیس/ ۱۹۹۵] دختر عاشقپیشه و مادر دلنگرانِ خانهی انتهای خیابان را خوب از آب درآوردهاند. امتیاز بزرگ خانهی انتهای خیابان این است که همهی داشتههایش را در طول فیلم و قبل از تمام شدناش رو نمیکند و نکتهای هم برای غافلگیری پایانی در چنته نگه میدارد. خانهی انتهای خیابان گرچه گیشهی مأیوسکنندهای نداشت و توانست بیشتر از ۶ برابر بودجهی ۷ میلیون دلاریاش بفروشد اما آنطور که حقاش بود، قدر ندیده و مهجور ماند.
در سطوری که از نظر گذراندید، سعی داشتم تا [مطابق با رویهی همیشگیام] علیرغم برشمردن نکات مثبت فیلم، داستان را لو ندهم تا اگر [از خوانندگان محترم نوشتارِ حاضر] کسی قصد تماشای خانهی انتهای خیابان را داشت، حسابی لذت ببرد! این را هم اضافه کنم که از خانهی انتهای خیابان انتظار یک شاهکار بلامنازع نداشته باشید! خانهی انتهای خیابان فیلم کوچکی است که تکلیفاش با خودش روشن است؛ قرار نیست طرحی نو درانداخته شود و اتفاقاً با بعضی کلیشههای ژانر وحشت و تریلرهای روانشناسانه طرفیم اما در این میان چیزی که اهمیت دارد، استفادهی درست از کلیشههای امتحانپسدادهی مذبور است. و مسئلهی مهمتر اینکه خانهی انتهای خیابان [بهقول معروف] لقمهای اندازهی دهاناش برمیدارد، فیلمی روشنفکرمآبانه نیست و کمترین ادعایی ندارد.
تریلرهای روانشناسانهی فراوانی را میشود شاهدمثال آورد که کشمکشهای درونی کاراکتر یا کاراکترهای اصلی را بسیار درگیرکننده و باورپذیر از کار درآوردهاند و هیچکدام نیز کاندیدا و برندهی اسکار نشدند و نقدهای مثبت و ستایشبرانگیز دریافت نکردند. فیلمهای کمتر شناختهشده و مهجوری نظیرِ خانهی خاموش (Silent House) [ساختهی مشترک کریس کنتیس و لورا لائو/ ۲۰۱۱] [۷] و دشمن (Enemy) [ساختهی دنیس ویلنیو/ ۲۰۱۳] [۸] و همین فیلم مورد بحثمان خانهی انتهای خیابان. ساختههای بیادعا، سالم و سرگرمکننده اغلب در هیاهوهای رسانهای گم میشوند و قدرندیده باقی میمانند.
پژمان الماسینیا
پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۴
[۱]: ۲۷ آگوست ۲۰۱۵.
[۲]: نسخهی تایلندی، محصول ۲۰۰۴ [ساختهی مشترک بانجونگ پیسانتاناکُن و پارکپوم وانگپوم] و نسخهی آمریکایی، محصول ۲۰۰۸ [ساختهی ماسایوکی اوکیای].
[۳]: خانهی انتهای خیابان در فاصلهی دوم آگوست تا سوم سپتامبر سال ۲۰۱۰ فیلمبرداری شده است (منبع: صفحهی مختصِ فیلم در ویکیپدیای انگلیسی)، یعنی قبل از کاندیدای اسکار شدن خانم لارنس بهخاطر فیلم زمستان استخوانسوز (Winter’s Bone) [ساختهی دبرا گرانیک/ ۲۰۱۰].
[۴]: برای مطالعهی نقد خون مقدس، رجوع کنید به «پرمدعای کثیف!»؛ منتشره در سهشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].
[۵]: با بازی ناتالی پورتمن.
[۶]: با بازی باربارا هرشی.
[۷]: برای مطالعهی نقد خانهی خاموش، رجوع کنید به «فریمهای دردسرساز»؛ منتشره در دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۴؛ [لینک دسترسی به نقد].
[۸]: برای مطالعهی نقد دشمن، رجوع کنید به «هولناک، غیرمنتظره، ناتمام»؛ منتشره در سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].
لینک انتشار این نقد، در صفحهای دیگر:
● سرور اول ■ سرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
■ نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بیاجازه] هیچکجا منتشر نکنید.