قصهی سرخوشیهای کوتاهِ بدفرجام ● [طعم سینما، شمارهی ۱۵۹] ● نقد و بررسی از پژمان الماسینیا
توضیح: نقد فیلم شبهای بوگی، ابتدا تحت همین عنوان [قصهی سرخوشیهای کوتاهِ بدفرجام] در سایت نشریهی فرهنگی هنری آدمبرفیها (به سردبیری رضا کاظمی) انتشار پیدا کرد (کلیک کنید) و صبح امروز در پایگاه cinemalover.ir و در قالب صدوُپنجاهوُنهمین شماره از صفحهی "طعم سینما"، بازنشر میشود. نقد حاضر، ادیتشده و کاملتر از نوشتار اولیه است.
Boogie Nights
كارگردان: پل تامس اندرسون
فيلمنامه: پل تامس اندرسون
بازيگران: مارک والبرگ، جولیان مور، برت رینولدز و...
محصول: آمریکا، ۱۹۹۷
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۵۵ دقیقه
گونه: درام
بودجه: ۱۵ میلیون دلار
فروش: بیشتر از ۴۳ میلیون دلار
درجهبندی: R
جوایز مهم: کاندیدای ۳ اسکار، ۱۹۹۸
.
.
■ طعم سینما - شمارهی ۱۵۹: شبهای بوگی (Boogie Nights)
«شبهای بوگی» (Boogie Nights) به نویسندگی و کارگردانی پل تامس اندرسون، دومین ساختهی بلند این فیلمساز صاحبسبک و محصول ۱۹۹۷ سینمای آمریکاست. «سال ۱۹۷۷، جوانی ۱۷ ساله بهنام ادی آدامز (با بازی مارک والبرگ) که در باشگاهی شبانه کار میکند، از سوی جک هورنر -کارگردان گونهای خاص از فیلمها که دههی ۷۰ اوج رونقشان بود- برای هنرپیشگیِ سینما دعوت میشود. ادی که از تحقیرهای دیوانهکنندهی مادر الکلیاش (با بازی جوآنا گلیسون) به تنگ آمده است، سرانجام پس از ترک کردن خانه، پیشنهاد هورنر (با بازی برت رینولدز) را میپذیرد و اسم "درک دیگلر" را روی خودش میگذارد...»
«شبهای بوگی» را دوست هم نداشته باشید، نمیتوانید منکر شوید که آقای اندرسون از آزمون دشوار ساخت این اوجِ زودهنگاماش با سربلندی بیرون آمده؛ سربلند از حیثِ اینکه بهدلیل موضوع حساسیتبرانگیز فیلم، «شبهای بوگی» پتانسیلِ آن را داشته است که درصورت لغزش سازندهی اثر، تبدیل به فیلمی آلوده گردد که بهغیر از تبلیغی جذاب برای همان تجارت منحطی -که بهزعم نگارنده، قرار بوده است زیر سؤالاش ببرد- هیچ کارکرد دیگری نداشته باشد. پل تامس اندرسون در «شبهای بوگی» همچنین سعیاش بر این است که جانب انصاف را نگاه دارد و تمام آدمهای گرفتارِ هزارتوی صنعت مورد اشاره را یکسره اسیر نفسانیات و خالی از خلقوُخوی انسانی معرفی نکند.
ادی با رؤیای درآمد بالا و درخشیدن اسماش بر نئونهای سردر سینماها وارد بازی میشود؛ از قضا -در مقطعی- به ثروت و شهرت هم میرسد اما بهتدریج طعم تلخ تبعات ورود به این حرفه را میچشد. «شبهای بوگی» نه درامی کاملاً گزنده است و نه فیلمی پیوسته مفرح؛ همانطور که چیزی بین این دو نیز نیست! مدام فاز عوض میکند و شگفتآور اینکه یکدست نبودن لحن، تماشاگر را آزار که نمیدهد هیچ، شیفتهی فیلماش هم میکند! آقای اندرسون در برههی تولید «شبهای بوگی» ۷-۲۶ سال بیشتر نداشت!
اکثر قریب بهاتفاق کاراکترهای «شبهای بوگی» زندگی خانوادگی ویرانی دارند و عاقبتی ناگوار در انتظارشان است؛ لیتل بیل (با بازی ویلیام اچ. میسی) پس از به قتل رساندن همسر خیانتکارش (با بازی نینا هارتلی) خودکشی میکند، آمبر (با بازی جولیان مور) نمیتواند در دادگاهِ حضانت پسر خود موفقیتی بهدست آورد، بانک بهدلیل شناخته شدن باک (با بازی دان چیدل) بهعنوان فردی فاسد از دادن وام اشتغال به او خودداری میکند، کلنل (با بازی رابرت ریجلی) کارش به زندان میکشد و ادی هم -که رقیب تازهنفس و جوانتری برایش پیدا شده است- پس از مصرف مقادیری مواد مخدر، سر صحنه دچار فروپاشی عصبی میشود و بهدنبال درگیری با کارگردان، نقشاش را از دست میدهد و همراه با دوست و همکارش، راچیلد (با بازی جان سی. ریلی) به خلاف و دلهدزدی روی میآورد.
«شبهای بوگی» سکانسهای تأثیرگذار کم ندارد؛ ضربوُشتم ادی توسط تعدادی مرد جوان و به خاک غلطیدناش بر سنگفرش خیابان و به موازات آن، خونینوُمالین کردن جوانی که دختر اسکیتی (با بازی هدر گراهام) را تحقیر کرده است؛ نمونهای از این مواردند. مثال قابلِ اعتنای دیگر، سکانسی است که پسر آمبر به خانهی شلوغ جک زنگ میزند و سراغ مادرش مگی را میگیرد اما از آنجا که مگی نام خود را به آمبر تغییر داده است، هیچکدام از مهمانها زنی بهاسم مگی نمیشناسند؛ بعد از قطع شدن تلفن، مگی یا همان آمبر را -با درخشش خانم مور- میبینیم که بهخاطر استعمال مواد، در عالم هپروت سیر میکند.
مثل سایر فیلمهای پل تامس اندرسون، در «شبهای بوگی» نیز گروه بازیگران قدرتمندی دستچین شدهاند که از مارک والبرگ گرفته تا فیلیپ سیمور هافمن همگی نقشآفرینیهایی باورپذیر دارند. حضور خاطرهانگیز عالیجناب هافمن در این فیلم گرچه کوتاه است اما از همان تایم محدود طوری استفاده میکند که میتوان پی به نبوغاش برد؛ نبوغی که البته -چنانکه از بازیگر بزرگی همچون فیلیپ سیمور هافمن بعید نیست- اصطلاحاً از فیلم بیرون نمیزند، به آن تحمیل نمیشود و بهاندازه است.
«شبهای بوگی» طی هفتادمین مراسم آکادمی، در سه رشتهی بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی (پل تامس اندرسون)، بازیگر نقش مکمل زن (جولیان مور) و بازیگر نقش مکمل مرد (برت رینولدز) کاندیدای اسکار بود که لابد میدانید در هر سه مورد، سرش بیکلاه ماند! «شبهای بوگی» روایت دردناک تیرهروزیهای جماعتی منزوی است که هیچکس بهجز خودشان، قبولشان ندارد و در هیچ جمعی پذیرفته نمیشوند. «شبهای بوگی» قصهی سرخوشیهای کوتاه و بدفرجام را پیش چشم میگذارد.
«شبهای بوگی» را نهتنها بهترین ساختهی آقای اندرسون بلکه از برترینهای دههی ۹۰ میلادی میدانم؛ اتفاقی که در کارنامهی سازندهی خوشقریحهاش، یکبار برای همیشه روی داد. اینکه آدمهای «شبهای بوگی» درگیر ابتذالاند درست، اما خودِ فیلم بهطرز اعجابانگیزی مبتذل نیست. پل تامس اندرسون هیچکجا مثل «شبهای بوگی» راه رفتن روی لبهی تیز تیغ را اینقدر خوب بلد نبوده است!
پژمان الماسینیا
چهارشنبه، ۴ فروردین ۱۳۹۵ (ویرایششده و تکمیلی)
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
■ نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بیاجازه] هیچکجا منتشر نکنید.