عبور از دروازهی بهشت ● [طعم سینما، شمارهی ۱۶۰] ● نقد و بررسی از پژمان الماسینیا
توضیح: نقد فیلم گرسنگی، ابتدا تحت همین عنوان [عبور از دروازهی بهشت] در سایت پژوهشی، تحلیلی و خبری "آکادمی هنر" (به سردبیری مجید رحیمی جعفری؛ دبیر سینما: رامین اعلایی) انتشار یافت (کلیک کنید) و امروز در پایگاه cinemalover.ir و در قالب شمارهی صدوُشصتم از صفحهی "طعم سینما" با ویرایشی نو، بازنشر میشود.
Hunger
كارگردان: استیو مککوئین
فيلمنامه: استیو مککوئین و اندا والش
بازيگران: مایکل فاسبندر، لیام کانینگهام، لیام مکماهون و...
محصول: انگلستان و ایرلند شمالی، ۲۰۰۸
زبان: انگلیسی
مدت: ۹۶ دقیقه
گونه: زندگینامهای، درام، تاریخی
فروش: کمتر از ۳ میلیون دلار
جوایز مهم: برندهی دوربین طلایی در کن ۲۰۰۹
■ طعم سینما - شمارهی ۱۶۰: گرسنگی (Hunger)
بهویژه بعد از کسب جایزهی اسکار بهترین فیلم توسط "۱۲ سال بردگی" (Twelve Years a Slave) [محصول ۲۰۱۳] در مارس سال ۲۰۱۴، حالا دیگر کمتر سینمادوستی است که استیو مککوئین را نشناسد. اما این تنها دلیل اهمیت او نیست؛ بررسی سلیقه و نوع نگاه مککوئین در ساخت دو فیلم قبلیاش، یعنی «گرسنگی» (Hunger) [محصول ۲۰۰۸] و "شرم" (Shame) [محصول ۲۰۱۱] [۱] نشان میدهد که در قرن بیستوُیکم، فیلمسازی ظهور کرده که میشود هر ساختهی تازهی او را "یک اتفاق قابلِ اعتنا" بهحساب آورد. در ادامه، سعی خواهم داشت به برخی زوایای فیلم مهم «گرسنگی» از بُعدی دیگر بپردازم [۲].
«گرسنگی» اولین فیلم سینمایی بلند استیو مککوئین است که به زندگی آزادیخواه شهیر ایرلندی، بابی ساندز میپردازد. فیلم، برههای از مبارزات آقای ساندز (با بازی مایکل فاسبندر) در ماههای پایانی حیات او را -طی سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱- به تصویر میکشد که لبریز از اقدامات خشونتآمیز حکومت وقت بریتانیا علیه زندانیان سیاسی ارتش جمهوریخواه ایرلند بوده است.
«گرسنگی» را بهسادگی میتوان به سه بخش مجزا تقسیم کرد: نیمهی نخست فیلم، به تشریح پرجزئیات شرایط نابسامان مبارزان ایرلندی و رفتار غیرانسانی مأموران زندان با آنها اختصاص دارد؛ بعد از آن، به سکانس گفتوگوی بلندمدت بابی ساندز با پدر روحانی -دومینیک موران (با بازی لیام کانینگهام)- میرسیم که در آشنایی ما با افکار و اعتقادات بابی و درک انگیزههای او از عملی کردن بزرگترین تصمیم عمرش نقش بهسزایی ایفا میکند. سومین بخش «گرسنگی» نیز وضع متأثرکنندهی ساندز پس از شروع اعتصاب غذا در ماه مارس ۱۹۸۱ و زوال تدریجی علائم حیاتیاش تا مرگ او -در پیِ ۶۶ روز گرسنگی- را دربرمیگیرد.
مککوئین البته یکطرفه به قاضی نرفته است و به دو تن از افسران زندان حکومتی هم تا حدی نزدیک میشود؛ یکی ریموند لوهان (با بازی استوارت گراهام) -که اصلاً همراه با او وارد داستان فیلم میشویم- همچنین افسر تازهکاری که برای سرکوب اعتراض آزادیخواهان همراه عدهای دیگر با کامیون به زندان آورده میشود و وقتی نمیتواند جوّ ملتهبی که باتومبهدستان بهوجود میآورند را تحمل کند، هیجانزده و مضطرب، پشت دیوار اشک میریزد. لوهان هم که زندانیان -از جمله بابی ساندز- را شدیداً ضربوُشتم میکند، مشتهایش همیشه خونین است و در هراسی دائمی از کشته شدن بهسر میبرد؛ او سرانجام وقت ملاقات مادرش در آسایشگاهی روانی، با شلیک گلولهی یکی از جمهوریخواهان از پای درمیآید.
«گرسنگی» عمدتاً انباشته از رنگهای کدر و سرد است که بهدنبال اوجگیری قضیهی اعتصاب غذای ساندز، سفید هم به رنگهای فیلم اضافه میشود. با وجود اینکه خط داستانی فیلم -مرگ خودخواستهی یک انسان بر اثر گرسنگی- بسیار تأثربرانگیز بوده است، خوشبختانه استیو مککوئین به دام افراط در احساساتگرایی نیفتاده.
از آنجا که حدود ۹۵ درصد از زمان «گرسنگی» در زندان میگذرد، برخی سکانسهای فیلم در راستای روی پرده آوردن حسوُحال این محیط ملالتبار و خفقانآور کار میکند؛ از جمله سکانس کشدار تمیز کردن آلودگیهای کف راهروی مابین سلولها که دوربین در انتهای راهرو، ثابت کاشته شده است (تصویر اول از بالا). در سکانس تلاش ناموفق کشیش برای منصرف کردن بابی هم دوربین طی زمانی قابلِ توجه، هیچ تکانی نمیخورد؛ انگار مککوئین بدون توسل به حرکات دوربین، خواسته توجه تماشاگر را فقط معطوف به اظهارنظرهای بااهمیت آقای ساندز کند (تصویر دوم از بالا).
بعد از دو سکانس پیشگفتهی گفتوُگو با کشیش و نظافت راهرو، فیلمساز عاقبت آنچه بیننده ۷۰ دقیقه انتظارش را میکشیده است، نشاناش میدهد. یکپنجمِ پایانی «گرسنگی» شبیه تألیف یک قطعهی ادبی پرشور در وصف قهرمانی بزرگ است با پلانهایی تأثیرگذار، باورکردنی و صدالبته تکاندهنده. بابی ساندز در این دقایق گویی همان عیسی مسیح (ع) است که مراحل مشقتبار به صلیب کشیده شدن را یکی پس از دیگری طی میکند.
در بستر مرگ، مسیح (ع) به دیدار بابی میآید؛ با پوششی امروزی و چهرهای که بیش از هر چیز، شمایلهای بیزانسیاش را به ذهن میآورد (تصویر شمارهی ۱). آنجا هم که ساندز پس از آخرین استحماماش از هوش میرود و یکی از نگهبانان، او را پیچیده در ملافهای سفید بغل میکند، دوباره بهیاد تصویر پیکر بیجان عیسی (ع) در تابلوها و مجسمههای موسوم به "پییتا" (pietà) اثر هنرمندان مطرح اروپایی میافتیم؛ مثلاً: نقاشی "پییتا" (Pietà Martinengo) از جیووانی بلینی یا پیکرهی مشهور میکل آنژ (تصویر شمارهی ۲).
تصویر شمارهی ۱: نمایی از فیلم (راست) که به شمایل مسیح در موزائیکی از آثار بهجایماندهی سدهی دوازدهم میلادی، متعلق به روم شرقی و بهدست آمده از ایاصوفیه (چپ) شباهت کامل دارد.
تصویر شمارهی ۲: نمایی از فیلم (راست) که شبیه به دو اثر هنری برجستهی اروپا موسوم به "پییتا" کار جیووانی بلینی (سمت چپ، بالا) و میکل آنژ (سمت چپ، پایین) است.
بهنظرم لحظات جان دادن بابی ساندز که بهطور موازی به یادآوری خاطرهی دوران نوجوانیاش پیوند خورده، دیگر سینما نیست و به شعر پهلو میزند؛ بهخصوص جایی که بابیِ نوجوان پس از دویدنی طولانی، کمی مکث میکند، به راهی که طی کرده است، به پشت سرش نگاه میکند و گویی از دروازهی بهشت میگذرد... در ارکستر باشکوه «گرسنگی»، وجودِ هیچ ساز ناکوکی را حس نمیکنیم؛ کارگردانی، فیلمنامه، فیلمبرداری، تدوین، موسیقی، طراحی صحنه و لباس و... بالاخره بازیگری همگی قابلِ ستایشاند.
دیگر تقریباً مطمئنایم که مایکل فاسبندرِ ایرلندی-آلمانیتبار، بازیگر مورد علاقهی مککوئین است چرا که در باورپذیر ساختن هر سه فیلم بلند سینمایی وی، نقشی کلیدی داشته. با دقت در تکتک سکانسهای حضور فاسبندر در «گرسنگی»، نمیشود تردید کرد که او برای ایفای درستِ نقش دشوار آقای ساندز -علیالخصوص طی فصل انتهایی- زحمت و رنجی بسیار متحمل شده است.
استیو مککوئین که اکنون بهواسطهی ساخت فیلم اسکاریاش -"۱۲ سال بردگی"- چهرهی شناختهشدهی سینمای جهان بهشمار میرود؛ در جشنوارهی کن سال ۲۰۰۹، برای «گرسنگی» توانست صاحب افتخار اولین کارگردان انگلیسیِ برندهی جایزهی دوربین طلایی شود... «گرسنگی»، شمایل مبارزی به بزرگی بابی ساندز را خدشهدار نمیکند و فیلمی همشأن پایمردی اوست.
پژمان الماسینیا
چهارشنبه، ۱۱ فروردین ۱۳۹۵ (ویرایششده)
● بازنشر در سایت کافه نقد [کلیک کنید]
[۱]: برای خواندن نقد فیلم شرم، اینجا را کلیک کنید.
[۲]: برای خواندن نقدی دیگر از گرسنگی، اینجا را کلیک کنید.
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
■ نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بیاجازه] هیچکجا منتشر نکنید.